شعر در مورد یار سفر کرده ، سفر رفتن و مسافرت و ای یار سفر کرده کجایی
شعر در مورد یار سفر کرده شعر در مورد یار سفر کرده ، سفر رفتن و مسافرت و ای یار سفر کرده کجایی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد. شعر در مورد یار سفر کرده صبر ایوب اگر بود به سر می آمد کاش یک بار فقط از تو خبر می آمد من از این بی خبری سخت به تنگ آمده ام کاش آن یار سفر کرده ز در می آمد این همه رنج و عذاب سهم من از عشق نبود کاش یک نامه از آن رفته سفر می آمد کاش بودی و خودت حال مرا می دیدی کاش آن گمشده با، باد سحر می آمد ⇔ ⇔ ⇔⇔ ⇔ ⇔⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ ⇔ شعری در مورد یار سفر کرده سفرهای تنهایی همیشه بهترند کنارِ یک غریبه مینشینی قهوه ات را میخوری سرت را به پشتی صندلی تکیه میدهی تا وقت بگذرد به مقصد که رسیدی کیف و بارانی ات را بر میداری به غریبه ی کنارت سری تکان میدهی و میروی همین که زخمِ آخرین آغوش را به تن نمیکشی همین که از دردِ خداحافظی به خود نمیپیچی همین که تلخی یک بغض را با خودت از شهری به شهری نمیبری ...