شعر در مورد دست ، متن عاشقانه درباره دستانت و دست در دست یار + دست معشوق
شعر در مورد دست
شعر در مورد دست ، متن عاشقانه درباره
دستانت و دست در دست یار + دست معشوق همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این
مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار
گیرد.
شعر در مورد دست
سخنها دارم
از دست تو در دل …
ولیکن در حضورت
بی زبانم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد دست یار
غزل
از موی پریشان شده ات می ریزد
من اگر شاعرم
از دست پریشانی توست.
شعر در مورد دست بی نمک
دست با دوست در آغوش
نه حد من و توست
منم و حسرت بوسیدن
خاک پایی…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد دستگیری از دیگران
دل موهام
واسه دستات تنگ شده
دل دستای تو چی؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد دستانت
خورشید اگر گم شود
از عرصه عالم
من دست تو گیرم
به لب بام برآرم.
بیشتر بخوانید : شعر در مورد دزفول ، شعر در مورد مقاومت و پایداری مردم دزفول
شعر در مورد دستان یار
نگران من نباش
دستهایم را
به از دست دادن
عادت دادهام.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد دست و دلبازی
در آن نوبت
که بندد دست نیلوفر
به پای سرو کوهی دام
گرم یادآوری یا نه،
من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد دست پینه بسته
دختر ِ چادر سفید ِ سینی ِ چایی
به دست !
ای که هرگز در خیالم هم نمی آیی
به دست!
شعر در مورد دست گرفتن
مرا به یاد خیابانی بینداز
پر از پاییز
و مردی که
دستهایم را به مهر میگرفت…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر در مورد دست یاری
کاش یک روز
سر زلف تو در دست افتد
تا ستانم
من از او داد شب تنهائی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری در مورد دست یار
باز رسیدیم ز میخانه مست
باز رهیدیم ز بالا و پست
جمله مستان خوش و رقصان شدند
دست زنید ای صنمان دست دست
شعر در مورد گرفتن دست یار
دستم را
به زیبایی تو نزدیک می کنم
و خواب از سرم می پرد
حتما که نباید
فنجان را سر کشید
گاهی قهوه از چشم ها
در جان می چکد.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر عاشقانه در مورد دست یار
دست های تو
یادگاری هایی شگفت انگیزند
از سکونت ماه بر خاک
وقتی زندگی تاریک می شود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر زیبا در مورد دست یار
از گندمزارها که میگذرم
دستام به خوشههاست
دلم با تو
از خیابان که میگذرم
یاد تو با من است
چشمام به چراغ راهنما
شعر درباره دست یار
تو را نادیدن ما غم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی
ولیکن چون تو در عالم نباشد
Comments
Post a Comment